5 سال پیش
1334

هوش هیجانی (Emotional Intellegence)

پسر خیلی باهوشی  دارم اما نمی دانم چرادر اغلب کارهایی که به او داده می شود موفقیتی کسب نمی کند ،توانایی تمام کردن وظایف را به صورت کامل ندارد، خوب شروع می کند پشتکارش هم بد نیست اما… خیلی نگران آینده اش هستم. نمی دانم باید چیکار کنم.

اما این همه ماجرا نخواهد بود اگر شخص به مددهوش بالای خود بتواند تحصیل کرده، مدارج بالای علمی را هم دریافت کند اما توانایی برقراری ارتباط و تعامل مناسب با دیگران را نداشته باشد و نتواند در نقش یک والد و یاهمسر همدل به ایفای نقش خود بپردازد یعنی یک جای کار لنگ می زند

مسلما بارها و بارها از اززبان والدین با طبقات اقتصادی ، اجتماعی وتحصیلی متفاوت، این جملات را که فرزندانشان در رها کردن کارها به صورت نیمه کاره  شهرت دارند شنیده اید نگرانی هایی که نمی توان پایان دقیقی را برایشان برنامه ریزی کرد. هیچ از خودتان پرسیدید که دلیل این ناکامی را باید در کجا جستجو کرد.

روانشناسان در توضیح علت این مساله ،مفهومی به نام هوش هیجانی را معرفی می کنند و آنرا جدی ترین تحول میان فکر و هیجان می دانند مایرو سالووی نخستین کسانی هستند که این موضوع را به جامعه بشری معرفی  کردند. هوش هیجانی، اصطلاح فراگیری است که مجموعهٔ گسترده‌ای از مهارت‌ها و خصوصیات فردی را دربرگرفته و به طور معمول به آن دسته از توانایی های درون فردی و بین فردی گفته می‌شود که درمدیریت ادراک،بیان،فهم و کاربرد هیجانات،عواطف خود و دیگران موثراست به زبان ساده تر زمانی که افراد بتوانند هیجانات و عواطف خود و دیگران را شناخته و کنترل نمایند.

هوش هیجانی به عنوان یکی از مفاهیم جذاب، توجه فراوانی را به سمت خویش معطوف ساخته است چه بسیارند افرادی که برای تقویت و بالا بردن این ویژگی تمام تلاش خود را انجام می دهند تا با استفاده از آن در امور مختلف و روابط با دیگران موفقیت مضاعف تری داشته باشند.

اما پرسشی که در اینجا مطرح است این است که اصلا چه دلیلی دارد که ما هوش هیجانی خود را تقویت کنیم ؟ افزایش این مهارت مگر چه پیامد مفیدی برای زندگی ما در پی دارد؟

به طور قطع در زندگی خود با افرادی روبرو شده اید که در وضعیت مناسب روحی و روانی قرار دارند و تند باد مصایب به راحتی شیرازه زندگی آنها را در هم نمی کوبد آنها در حالیکه به خوبی قادر به مدیریت اتفاقات تلخ و شیرین زندگی خود هستند اسباب ارامش دیگران را نیزفراهم می کنند. در واقع چنین افرادی از هوش هیجانی بالایی برخوردارند و قادرند احساسات وعواطف خودرا به طور مناسبی مدیریت کنند. خوب است بدانیم که هوش هیجانی(EQ) با هوش عادی(IQ) متفاوت است IQ ممکن است شما را در نشستن روی بهترین صندلی دانشگاه یاری م کند اما از آنجا به بعد دیگر داشتن هوش به تنهایی کافی نخواهد بود زیرا در این مرحله لازم است که شما با برقراری روابط درست به اهداف و موفقیت های بیشتری برسید لذا داشتن هوش و هوش هیجانی در کنار هم می تواند شرایط مطمئن تری را فراهم کند بنابراین دانستن مولفه های این مهارت فردی و راههای تقویت و حفظ آن نیمی از راه را آسان خواهد کرد

مولفه های هوش هیجانی :

خودآگاهی : شناخت احساسات و هیجانات خود

زمانی که ما بتوانیم احساسات و عواطف خود را درک کرده  نقاط قوت و ضعف خویش را شناخته  و به توانایی هایی که مختص خود ماست ایمان داشته باشیم قادر به تاثیر گذاشتن بر دیگران نیز خواهیم بود. همین که در زمان مناسب واکنش مناسب با موقعیت را نشان دهیم یعنی به خودآگاهی دست یافته ایم.

خودتنظیمی: مدیریت هیجانات و احساسات خود

در این زمان ما بامدیریت احساس خود کار داریم البته مقصود از مدیریت خویش ، پنهان کردن ،کتمان یا نقش بازی کردن نیست بلکه مراد، بروز احساس در زمان و مکان درست می باشد که در غالب انعطاف پذیری و سازگاری در شرایط جدید خودش را نشان می دهد.

خود انگیزشی

خود فریبی آگاهانه شاید نام مناسب برای این مولفه باشد. در واقع زمانی می توانیم از تکنیک خود انگیزشی بهره ببریم که  خودمان را گول بزنیم به طوریکه بخشی از آگاهی خود را به کار گرفته و حواسمان را از عادات همیشگی پرت کنیم. از این طریق قادر خواهیم بود خود را به سمتی هدایت کنید که محل انگیزش شماست.

دیگر آگاهی: تشخیص و درک عواطف و هیجان دیگران

پیبردن به هیجانات دیگران و درک آنها گاهی از درک خود مهمتر است زیرا که با دست یابی به این مهم رسیدن به ارتباط و تعاملی کارساز و درست با دیگران به بهترین شکل امکان پذیر خواهد شد این همان مرحله ای ایست که فرد را در کسوت یک همدل مورد وثوق می شناسیم یادمان باشد که همدلی را با دلسوزی اشتباه نکنیم در همدلی ما خودمان را در موقعیت فرد قرار می دهیم و مسائل را از دریچه نگاه او به تماشا می نشینیم.

دیگر مدیریتی: مراقبه در برقراری رابطه با دیگران

زمانی که چهار مولفه قبلی در فرد نهادینه شده باشد دیگر نباید زیاد نگران روابطی که با دیگران برقرار می کنیم باشیم چرا که با شناختی که از خودوسایر افرادبه دست آورده ایم به خوبی واقفیم که چه برخورد عاطفی و احساسی اکنون نیاز است.

شواهد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد افرادی که دارای مهارت های هیجـانی و عاطفی پرورش یافته هستند، همواره اشـتیاق دارنـد کـه در زنـدگی راضـی ، خـشنود و ثمربخش باشند.حال کسانی که نتوانند به فعالیت عاطفی و احساسی خـود نظـم ببخـشند و از هـوش هیجانی پایینی برخوردار هستند همواره درگیر جدالی درونی اند و همین امر موجب عـدم تمرکز آنان در هنگام کار، فعالیت و تفکر میشود و از انرژی فعال آنان می کاهد.

برای پی بردن به میزان هوش هیجانی اغلب از تست هایی که در این راستا تدوین شده استفاده می کنند اما شاید راههای آسانتری هم برای نیل به این موضوع باشد برای مثال:

فرض کنید در موقعیتی از زندگی قرار گرفته اید از شما سوال می شود این روزها در چه حالی به سر می برید و  شما در پاسخ  برای توصیف حال خود به کلمه “بد” بسنده می کنید این در حالی است که افراد با هوش هیجانی بالا در بیان احوال خود از کلمات دقیق تری چون اضطراب دارم، خشمگین هستم و حتی درمانده ام استفاده می کنند

هرچه راحت تر بتوانید کلماتی را برای توصیف دقیق احساس تان انتخاب کنید، درک خودتان نیز از وضعیت هیجانی تان بهتر می شود و راحت تر متوجه علت پیدایش آن احساس شده و می دانید که چگونه با آن برخورد کنید. هرچه کنجکاوی بیشتری نسبت به تشخیص حالت های مختلف هیجانی و همدلی با دیگران داشته باشید، بدین معناست که بیشتر به آنها اهمیت می دهید و نسبت به آنچه بر آنها می گذرد حساس تر هستید پس هوش هیجانی بالاتری دارید.

آیا منعطف هستید و با شرایط اطراف به راحتی سازگار می شوید؟

 افراد دارای هوش هیجانی بالا نسبت به تغییرات محیط آگاهند و برای رویارویی با هریک از این تغییرات تمهیداتی را در نظر می گیرند.

آیا علاوه بر هیجانات و احساسات به توانایی ها و ضعف های خودتان واقفید؟

آیا به خوبی پتانسیل های محیط اطراف و اطرافیان تان را شناسایی می کنید و به خوبی می توانید از فرصت ها استفاده کنید؟

آیا توان شناختن دیگران، مقاصد آنها و حال و وضعیت شان را دارید؟

آیا دیگران نمی توانند به راحتی شما را غافلگیر کنند؟

آیا شما انگیزه های اطرافیان و حتی آنهایی که سعی می کنند انگیزه هایشان را از شما پنهان نگه دارند به راحتی تشخیص می دهید.؟

 اگر پاسخ تان مثبت است، یک امتیاز دیگر به هوش هیجانی تان بدهید. اگر شما شناخت خوبی از خودتان داشته باشید، دیگران به سختی می توانند شما را با حرف هایشان آزرده کنند.

آیا اگر با شما در جمع شوخی کنند ناراحت می شوید؟ و یا حتی خودتان زمینه این کار را فراهم می کنید؟ چون به وضوح مرز میان شوخ طبعی و تحقیر را تشخیص می دهید.

آیا شما می توانید به سادگی “نه” بگویید؟ تحقیقات نشان داده اند که، هرچقدر نه گفتن برای شما دشوارتر باشد، به همان میزان بیشتر احتمال تجربه استرس یا افسردگی در شما بالا می رود.

“نه” گفتن به تعهدات جدید، وقتی هنوز تعهدات فعلی تان را به انجام نرساندید به شما شانس بیشتری برای موفقیت می دهد. افراد با هوش هیجانی بالا زمانی که لازم است “نه” بگویند، به سادگی آن را به کا ر می برند.

 آیا اشتباهات گذشته خود را مدام به خاطر می آورید یا بدون آن که آن ها را فراموش یا انکار کنید از آن فاصله می گیرید؟

افراد با هوش هیجانی بالا، خود را با اشتباهات شان یکی نمی بینند، اما آنها را فراموش نیز نمی کنند.

 آیا وقتی چیزی را به کسی هدیه می دهید یا می بخشید از او توقع جبران دارید یا صرف هدیه دادن برای شما لذت بخش است؟

افراد با هوش هیجانی بالا از بخشش بدون توقع، لذت درونی می برند و روابطی قدرتمند را برای خود می سازند زیرا برای دیگران اهمیت قائل اند.

آیا اگر کسی شما را ناراحت کند یا به شما آسیب برساند کینه اش را به دل می گیرید یا او را می بخشید؟ تحقیقات نشان داده که حتی اندیشیدن به موضوع یا فردی که نسبت به او کینه دارید بدن شما را در وضعیت جنگ و گریز قرار می دهد. البته زمانی که تهدیدی قریب الوقوع است، چنین واکنشی برای حفظ بقای ما ضروری است، اما زمانی که تهدید، خاطره یا ذهنیتی از گذشته است، تکرار چنین استرسی، صرفا بدن را تخریب می کند و می تواند اثرات مخربی بر سلامتی ما داشته باشد.

 وقتی با افراد منفی باف مواجه می شوید چه می کنید؟

آیا اجازه می دهید تا احساسات منفی آنها راجع به موضوع به شما هم سرایت یابد یا خود را با کنترل احساساتتان از درگیر کردن با موضوع می رهانید؟

افراد با هوش هیجانی بالا، زمانی که با چنین فردی روبه رو می شوند، با رویکردی منطقی برخورد می کنند. آنها احساسات خود را در لحظه شناسایی کرده و اجازه نمی دهند عصبانیت و درماندگی  بر آتش آشفتگی شرایط، دامن بزند.

 آیا مدام خود را با موقعیت های آرمانی مقایسه می کنید و از این که در وضعیت کاملی نیستید خود را سرزنش می کنید؟

افراد با هوش هیجانی بالا، شرایط آرمانی را به عنوان مقصد هدف گذاری نمی کنند زیرا می دانند که چنین موقعیت هایی واقعی نیستند. ما انسانها، طبیعتا نقص پذیریم.

آیا شما نیمه پر لیوان و داشته هایتان را می بینید یا نیمه خالی و نداشته هایتان را؟ صرف کردن زمان هایی برای برشمردن داشته هایتان، نه تنها کاری مثبت است، بلکه کمک می کند تا حال شما بهتر شود.

در پایان در صورت تمایل با پاسخ دهی به این سوالات ،هوش هیجانی خود را به چالش بکشید:

  • تمایلی به کنجکاوی  نسبت به کسانی که نمی شناسم ندارم.
  • گرفتار جر و بحث‌های متعدد می‌شوم
  • با اغلب افراد کنار می آیم
  • با حوصله و شکیبایی به دیگرن کمک می کنم
  • رهبر شایسته ای هستم
  • متوجه احساسات دیگران نیستم
  • فکر می‌کنم که دیگران زیادی حساس‌اند
  • از شنیدن نقطه‌نظرات دیگران سر باز می‌زنم
  • بابت اشتباهات خود دیگران را مقصر می‌دانم
  • در بیان احساس خود دچار مشکل نمی شوم
  • توانایی نه گفتن را دارم
  • توانایی مواجهه با موقعیت‌های هیجانی را ندارم.
  • مستعد انفجار ناگهانی احساسات هستم
  •  در حفظ روابط دوستانه موفق نیستم

مشاور و روانشناس/ سرکار خانم سایه دهقانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب پر بازدید

۶ راهکار درست و حسابی برای تقویت حافظه

1 به یادگیری بپردازید تحریک مغز به افزایش توانایی مغز منجر شده و باعث می شود مغز در برابربیماری های ذهنی مثل آلزایمر مقاومت کند. 2 خواب مناسب حداقل 6 ساعت خواب در طول شب به افزایش سلامت مغز و...

ترس های طبیعی کودکان از بدو تولد تا پایان ۴۲ سالگی

زن ها از این ۱۲رفتار مردانه متنفرند:

۶ روش مقابله با مادر کنترل گر

روش‌های نوین مطالعه